ایستادن
دختر قشنگم شما روز دوشنبه20/3/92 از مبل گرفتی و ایستادی منم کلی ذوق کردم و سریع به بابا زنگ زدم و خبر دادم ...
نویسنده :
الناز
10:24
کارهایی که انجام میدی
ارمیتا نانای کن بقیه شیرین کاری ها در ادامه مطلب ارمیتا الو ارمیتا بای بای ارمیتا اخم کن ارمیتا موش شو ارمیتا بخند ...
نویسنده :
الناز
19:10
دختر هنرمندم
دردانه ی بابا
آسمان خانه ی مابا وجودت آبی ست. روزگارمان با بودنت رویایی ست. عشقمان به تو آسمانی ست. بوی تو ،بوی زندگانی ست. ای همه هستی ما ، خدا را به خاطر این هدیه سرپا شکرگذاریم. ...
نویسنده :
الناز
18:10
اولین مروارید
سلام سلام صد تا سلام هزارو سیصد تا سلام من امدم با دندونام میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید منم یواش یواش و بی صدا شدم جز کباب خورا دخترکم 27/2/92 متوجه شدم دندون کوچولوت درامده و کلی ذوق کردم بعد چند روز ناراحتی این بهترین هدیه بود که به مامان دادی ...
نویسنده :
الناز
18:09
بیمارستان
ارمیتای مامان شب دوشنبه 23/2/92 از شب تا صبح جیغ کشیدی و گریه کردی صبح من و بابا بردیمت دکتر و بعد معاینه ما رو برای سونوگرافی فرستاد و بعد سونوگرافی متوجه شدیم که قسمتی از روده کوچکت داخل روده بزرگت شده بعد شنیدن این خبر من خیلی داغون شدم و برگشتیم مطب دکتر به ما گفت باید بستری بشی من ترسیده بودم و حاضر نبودم قبول کنم به خاطر همین به بابا اسرار کردم پیش دکتر دیگه هم بریم و رفتیم بیمارستان مهراد پیش دکتر بهرامی تشخیص دکتر بهرامی هم همین بود و گفت بستری با بابا و مامانی بردیمت دوباره سونوگرافی تجدید کردیم و رفتیم مرکز طبی کودکان خانم دکتر اشجعی گفت باید بستری بشه و رفتیم بخش جراحی و بستری ش...
نویسنده :
الناز
0:17
*آرمیتا آبی پوش *استقلالی*
آرمیتا ، زشته
روز مادر
مادر تو تنها بتی هستی که حتی شکسته هایت هم بر من خدائی میکند... 11 اردیبهشت روز زن بود و اولین روز مادر من دخترم از این که خدا تو رو به من هدیه داد ازش ممنونم دوستت دارم بابای مهربون برام گل آورد که به اندازه یک دنیا ارزشمند بود ...
نویسنده :
الناز
18:59