آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

آرمیتا فرشته ناز مامان

مسافرت کیش

مامان گلم شما برای اولین بار سوار هواپیما شدی و من قفلش خیلی استرس داشتم همش نگران بودم اذیت بشی ولی خدارو شکر خانم بودی و بعد یک ربع خوابت برد وقتی رسیدیم به زور با بابا بیدارت کردیم قربون دختر خوش خوابم برم حالا چند تا عکس از سفر کیش بابا برای شما ی بیسکوئیت خرید که خیلی دوست داشتی میخوردی اینم ارمیتا که با بیسکوئیت مورد علاقش تمام صورت و دستاشو کثیف کرده     ...
3 آذر 1392

15 ماهگی عشقممممممممم

دخترم دیگه خانم شدی  دیگه کامل راه میری حتی تو خیابون دوست داری خودت راه بری قربون اون راه رفتنت  عاشق کفشی تا میگم بریم ددر پاتو بلند میکنی و میگی کبش   همه کلمه ها رو هم میگی قربونت برم انقدر زیادن که نمیتونم همشو برات بنویسم چند تا شو که خیلی با مزه میگی مینویسم برات بشون=بپوشون کبش=کفش کوبایه=قورباغه دیای=دربیار اب باسی=اب بازی نوو=نون دوب=توپ ووووووووووو ....................   چند تا عکس از 15 ماهگی در ادامه مطلب     ...
10 آبان 1392

14 ماهگی

ارمیتای ما 14 ماهه شد    عشق مامان چون ما برای شما تولد نگرفته بودیم دیشب با عمه ها و عزیز رفتیم بیرون شام خوردیم بعد بابا برات ی کیک گرفت و رفتیم خونه عزیز و ی جشن کوچولو برات گرفتیم  عکساشو برات تو ادامه مطلب میزارم   و اماااااااااااااااااااا   ارمیتا خانم دیگه قشنگ راه افتادی و به همه جا سرک میکشی مامان قربون راه رفتنت بره   کلی هم شیرین زبونی میکنی که من و بابا میخایم قورتت بدیم دوست دارم عشقمممممم               ...
5 مهر 1392

13 ماهگی

 10.500 وزن و 76 قد دخترکم در 13 ماهگی الان دیگه 20 قدم راه میری خسته میشی و میشینی کلمات جدیدی که یاد گرفتی آگال = آشغال اناس=الناز داب داب = تاب تاب آییییییییییییییی= الو آین=عینک ددددددددلاااااااااااا=سلام عدیس=عزیزم هامه= ممه کلماتی که قبلا میگفتی بابا   .ماما  .دد. اداد = افتاد  .دادا=دایی. جو جو و........  خیلی زیاده که الان حضور ذهن ندارم   چند تا عکس از 13 ماهگی ...
4 شهريور 1392

تولد ارمیتا جونمممممممممم

دختر گلم بالاخره اون روز زیبا رسید و شما 1 ساله شدی عشق مامان ولی چون تولدت توی ماه رمضان جشن تو بعد عید فطر میگیریم دخترکم ولی یک تولد کوچولو با مامانی و بابایی و خاله و بابا برات گرفتیم   تولدت مبارک عزیز مامان 4 مرداد 1391 4 مرداد 1392 ...
7 مرداد 1392

تولد نی نی سایتی

3 مرداد خونه شادی جون تولد دسته جمعی گرفتیم خاله سپیده و یونا خاله نازنین و پارمین خاله مژگان و دنیز خاله شادی و ارشیدا مامان الناز و ارمیتا مهمونای تولد دسته جمعی بودن   کلی خوش گذشت و شادی جون هم خیلی زحمت کشیده بود عکسها در ادامه مطلب ...
7 مرداد 1392

تولد مامان

امروز 2 مرداد و تولد منه خدارو شکر میکنم به خاطر هدیه ای که به من داد عزیز دلم دوستت دارم این اولین ساله تولد مامانه که شما در کنارش هستی شب مامانی و بابایی و خاله و مامان بزرگ امدن خونه ما و اخر شب متوجه شدیم دندون بالا سمت راستت در امده  
2 مرداد 1392

تاب بازی

امروز مامان و بابا منو بردن پارک مامانم خیلی دوست داشت تا منو بزاره توی تاب ولی وقتی به تاب ها نگاه میکرد دوباره پشیمون میشد اخه تابا کثیف بودن تا بالاخره تصمیم گرفت و دلشو زد به دریا اولش ترسیده بودم ولی کم کم خوشم امد و کلی ذوق کردم   ...
24 تير 1392