آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

آرمیتا فرشته ناز مامان

دورهمی نی نی سایتی

بازم با کلی تاخیر امدم سراغ وبلاگت این روزها انقدر شیطون شدی که مامان فرصت نمکنه بیاد و وبلاگتو به روز کنه روز 13 تیر ی دورهمی خونه خاله نازنین بود که کلی زحمت کشیده بود و به ما هم خوش گذشت شما از اول تا آخر کنار مامان نشسته بودی و نمیرفتی بازی کنی هر کدوم از نی نی ها هم که میامدن سراغت گرررررررررررررررررررررررررریه میکردی حالا بریم سراغ چند تا عکس که مامان از وبلاگ پارمین و دنیز برداشته ببخشید خودم عکس نداشتم مجبور شدم ارشیدا گلی که خیلی باهوش وزبلللللللل دنیز پارمین و ارشیدا اینم موقع خوردن دست جمعی که شما حتی حاضر نبودی تو عکس باشی و فرااااااااااااااااااااار ...
23 تير 1392

ایستادن

دختر قشنگم شما روز دوشنبه20/3/92 از مبل گرفتی و ایستادی منم کلی ذوق کردم و سریع به بابا زنگ زدم و خبر دادم ...
21 خرداد 1392

دردانه ی بابا

آسمان خانه ی مابا وجودت آبی ست. روزگارمان با بودنت رویایی ست. عشقمان به تو آسمانی ست. بوی تو ،بوی زندگانی ست. ای همه هستی ما ، خدا را به خاطر این هدیه سرپا شکرگذاریم. ...
29 ارديبهشت 1392

اولین مروارید

سلام سلام صد تا سلام هزارو سیصد تا سلام من امدم با دندونام میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید منم یواش یواش و بی صدا شدم جز کباب خورا   دخترکم 27/2/92 متوجه شدم دندون کوچولوت درامده و کلی ذوق کردم بعد چند روز ناراحتی این بهترین هدیه بود که به مامان دادی ...
29 ارديبهشت 1392

بیمارستان

ارمیتای مامان شب دوشنبه 23/2/92 از شب تا صبح جیغ کشیدی و گریه کردی  صبح من و بابا بردیمت دکتر و بعد معاینه ما رو برای سونوگرافی فرستاد و بعد سونوگرافی متوجه شدیم که قسمتی از روده کوچکت داخل روده بزرگت شده بعد شنیدن این خبر من خیلی داغون شدم و برگشتیم مطب دکتر  به ما گفت باید بستری بشی  من ترسیده بودم و حاضر نبودم قبول کنم به خاطر همین به بابا اسرار کردم پیش دکتر دیگه هم بریم و رفتیم بیمارستان مهراد پیش دکتر بهرامی تشخیص دکتر بهرامی هم همین بود و گفت بستری با بابا و مامانی بردیمت دوباره سونوگرافی تجدید کردیم و رفتیم مرکز طبی کودکان  خانم دکتر اشجعی گفت باید بستری بشه و رفتیم بخش جراحی و بستری ش...
29 ارديبهشت 1392